آنکه شله پزد. - نه نه خانم شله پز، زنی مجهول الهویه یا زنی بی سروپا. پست ترین زن: نه نه خانم شله پز هم میتواند (یا) نه نه خانم شله پز هم میداند، یعنی دانستۀبزرگ و کاری عظیم نیست. (یادداشت مؤلف)
آنکه شله پزد. - نه نه خانم شله پز، زنی مجهول الهویه یا زنی بی سروپا. پست ترین زن: نه نه خانم شله پز هم میتواند (یا) نه نه خانم شله پز هم میداند، یعنی دانستۀبزرگ و کاری عظیم نیست. (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان مرکزی بخش مرکزی صومعه سرا شهرستان فومن. دارای 151 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمۀ محلی و محصول آن برنج و توتون و ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی از دهستان مرکزی بخش مرکزی صومعه سرا شهرستان فومن. دارای 151 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمۀ محلی و محصول آن برنج و توتون و ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان چرداول بخش شیردان چرداول شهرستان ایلام. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان چرداول بخش شیردان چرداول شهرستان ایلام. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران. دارای 225 تن سکنه. آب آن از رود خانه گچ سر وچشمه. محصول آن غلات و لبنیات و عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران. دارای 225 تن سکنه. آب آن از رود خانه گچ سر وچشمه. محصول آن غلات و لبنیات و عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
مخفف آن شهپر و بیشتر مستعمل است. (از یادداشت مؤلف). چند پر بزرگ بر بال مرغ که پرواز با آنها انجام میگیرد. (فرهنگ نظام). پرهای بلند بال پرندگان که بر طبقات هوا هنگام پرواز تکیه کند و عمل پریدن را میسور سازد: از سر تیغش که هست شیر چو پرمگس کرکس گردون ز هول شاهپر انداخته. خاقانی
مخفف آن شهپر و بیشتر مستعمل است. (از یادداشت مؤلف). چند پر بزرگ بر بال مرغ که پرواز با آنها انجام میگیرد. (فرهنگ نظام). پرهای بلند بال پرندگان که بر طبقات هوا هنگام پرواز تکیه کند و عمل پریدن را میسور سازد: از سر تیغش که هست شیر چو پرمگس کرکس گردون ز هول شاهپر انداخته. خاقانی
آنکه کله های حیوانات مثل کلۀ گوسفند و مثل آن را پخته می فروخته باشد. (آنندراج). کسی که کله و پاچه و شکنبۀ حیوانات را می پزد و می فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه کله و پاچه و شکنبه از حیوانات (مانند گوسفند) را پزد و فروشد. (فرهنگ فارسی معین). روّاس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرا کله پز کرده بی دست و پا خبر نیست از پا و از سر مرا. طاهر وحید (از آنندراج). - امثال: کله پز برخاست (یا پاشد) سگ جاش نشست، یعنی بدتری جای بدی را گرفت و به مزاح با هر آنکه بعداز برخاستن کسی، بر جای وی نشیند گویند. (امثال و حکم ص 1231)
آنکه کله های حیوانات مثل کلۀ گوسفند و مثل آن را پخته می فروخته باشد. (آنندراج). کسی که کله و پاچه و شکنبۀ حیوانات را می پزد و می فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه کله و پاچه و شکنبه از حیوانات (مانند گوسفند) را پزد و فروشد. (فرهنگ فارسی معین). رَوّاس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرا کله پز کرده بی دست و پا خبر نیست از پا و از سر مرا. طاهر وحید (از آنندراج). - امثال: کله پز برخاست (یا پاشد) سگ جاش نشست، یعنی بدتری جای بدی را گرفت و به مزاح با هر آنکه بعداز برخاستن کسی، بر جای وی نشیند گویند. (امثال و حکم ص 1231)